سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
برترینِ اعمال، دوستی در راه خدا و دشمنی درراه خداست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: یکشنبه 103 اردیبهشت 30

تبیین مسیر قیامت

انسان در مسیر سفر آخرتش منازل و مراحل متعدد را طی می کند که در اینجا به اختصار درباره آن منازل توضیحاتی ارائه می شود:
1. نخستین منزل، جریان سکرات مرگ و سختی جان دادن است، امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ در تبیین سکرات مرگ می فرماید:«و انّ للموتِ لغمراتٍ هی افظعُ مِن أن تُستَغرَقَ بصفهٍ او تَعتدِلَ علی عقول اهل الدنیا»[1] آری، مرگ را ورطه ها و دشواری هایی است سخت تر از آن که بتوان وصفش کرد، یا عقل های مردم بتواند آن را بفهمد.
طبق این کلام حضرت، سکرات مرگ بگونه ای سخت است که اساساً هرگز قابل وصف نیست، و اگر بتوان آن را وصف کرد، عقل کسانی که در دنیا هستند توان درک و فهم آن را ندارند.
2. منزل دیگر، وحشت قبر است، امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ درباره این منزل می گوید:«فیالَهُ مِن بیتِ وحدهٍ، و منزل وحشیهٍ و مفرد غربَهٍ»[2] یعنی شگفتا از خانه ی تنهایی، و سرای وحشت، و جایگاه بی کسی و غربت.
در روایتی آمده روزی رسول خدا بر سر میتی که او را دفن می کردند حاضر شد، و در حالی که اشک از چشم های حضرت به شدّت سرازیر بود به مردم فرمود:«اخوانی لمثل هذا فاعدّوا» یعنی ای برادرانِ من، از برای همچو منزلی خود را آماده سازید.[3]
3. گر چه از یک نظر قبر همان عالم برزخ است،[4] از لحاظ دیگر برزخ را می توان یکی از منازل قیامت تلقی کرد، برزخ واسط میان دنیا و آخرت است، انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در این دنیا انجام داده مورد بازپرسی خصوصی قرار می گیرد و پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجه ای که گرفته شد به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی بسر می برد روح انسان در برزخ، بصورتی که در دنیا زندگی می کرد، به سر می برد اگر از نیکان است از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار می شود و اگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان ضلال می گذراند.[5] و درباره انسان در عالم برزخ سخن بسیار است، از جمله اینکه بر اساس آموزه های دینی انسان در آن عالم سخت نیازمند احکام کارهای نیک از قبیل دعا و صدقه دادن به نیت خود از طرف بستگان است و در روایتی آمده هر کسی که صدقه ی برای میتی و به نیت او به فقیری بدهد، فرشته ای آن را در ظرفی از نور که بسیار درخشنده است می گذارد و در عالم برزخ آن را به میت مورد نظر هدیه کننده می رساند و می گوید این هدیه را فلان کس برای شما فرستاده است، میت آن هدیه را می گیرد و از آن بهره مند می شود.[6]
4. منزل دیگر مرحله ای است که از آن در آموزه های دینی به «نفخ صور= فریاد مرگ و حیات» یاد شده است، و در آیات فراوانی از قرآن مجید اشاراتی به مسأله نفخ صور شده است، از مجموع آن آیات به خوبی استفاده می شود که دوبار در صور دمیده می شود، یک بار در پایان جهان که همه خلایق می میرند و این نفخه ی مرگ است، و بار دیگر در آستانه ی رستاخیز که همه ی مردگان زنده می شوند و این نفخه ی حیات است، در حقیقت توقف و از کار افتادن این جهان و آغاز حرکت جهان دیگر تشبیه به توقف و حرکت لشکرها و قافله ها شده است که با صدای شیپور مخصوص یا صدای بلند دیگری همگی با هم از راه رفتن باز می ایستند و متوقف می شوند و با صدای دیگر به پا می خیزند و حرکت می کنند.[7] در قرآن کریم درباره این مرحله و منزل انسان در مسیر سفر آخرت چنین آمده: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ»[8] یعنی و در صور دمیده می شود و تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند می میرند مگر کسانی که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در صور دمیده می شود ناگهان همگی به پا می خیزند و در انتظار هستند.
از این آیه بدست می آید نفخ صور در حقیقت یک صاعقه و صیحه ی عقلی است که تمام آسمان و زمین را پر می کند و سبب مرگ ناگهانی همه موجودات زنده می شود و یا همه را به حرکت و جنبش در می آورد و سبب حیات و زنده شدن آنها می شود.[9]
5. منزل دیگر که جزء مواقف هولناک مسیر آخرت است، منزل سنجش اعمال انسان است. در قرآن کریم بحث های گسترده ای درباره این مرحله از سفر آخرت مطرح شده و با تعبیرات گوناگون از آن موقف و مرحله یاد شده است که در اینجا به نمونه هایی از آن آیات اشاره می شود تا چیستی و چگونگی این منزل تا اندازه ای معلوم شود:[10]
فرمود:«وَ تَری کُلَّ أُمَّهٍ جاثِیَهً کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعی إِلی کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[11] یعنی هر امتی را به زانو در آمده می بینی، هر امتی به سوی کارنامه ی خود فرا خوانده می شود و بدیشان می گویند: آنچه را می کردید امروز پاداشی می یابید. و در آیه دیگر فرمود:«اما کسی که نامه اعمالش به دست راست او داده می شود از خوشحالی فریاد می زند که اهل محشر نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید و اما کسی که نامه اعمال بدست چپ او داده شده می گوید: ای کاش هرگز نامه ی اعمال به من داده نمی شد.»[12]
اما در این باره که ماهیت نامه اعمال چیست، مفسران مطالب فراوانی را مطرح کرده از جمله گفته اند: ممکن است گفته شود اعمال انسان همان گونه که در درون جان او اثر می گذارد در عالم بیرون، در فضا و هوای اطراف، در زمینی که بر آن زندگی می کند و در همه چیز اثر دارد، گوئی بر آنها نقش می بندد، نقوش طبیعی و غیر قابل انکار، نقوشی که به وسیله قوا و نیروهای عالم هستی و فرشتگان در دل این موجودات ثبت می شود، در قیامت پرده از آن برداشته می شود، و آشکار می گردد، و به دست هر کس داده می شود و با یک نگاه در آن حال هر کس معلوم است، مسلماً این آثار در دنیا برای ما محسوس و قابل درک نیست، اما بی شک آنها وجود دارند، و روزی که در آن دید تازه ای پیدا می کنیم همه اینها را می بینیم و می خوانیم و تصدیق می کنیم.[13]
6. یکی دیگر از منازل آخرت که بسیار حساس است، مرحله عبور از صراط است، در وصف آن گفته شده: صراط پُلی است که بر روی جهنم کشیده شده و تا کسی از آن نگذرد داخل بهشت نمی شود. و در روایات آمده است که از مو باریک تر و از شمشیر برنده تر و از آتش گرم تر است، و مؤمنان خالص در کمال آرامش،‌ و به سرعت و بدون ترس از آن عبور می کنند. اما برخی با دشواری و همراه ترس و نگرانی بالاخره از آن می گذرند و عده ای از روی آن پل به جهنم می اُفتند.
نمونه ی آن صراط در دنیا نیز وجود دارد که در واقع گذری از این صراط پی آمدش عبور آسان از صراط یاده شده در آخرت است و آن عبارت است از دین حق و راه ولایت و متابعت از امیرمؤمنان و سایر امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ ، هر کسی که در دنیا از این صراط یعنی راه ولایت عدول کند و به انحراف کشیده شود و مسیر غیر ولایت را برگزیند و با گفتار یا کردار خود در جهت خلاف آن حرکت نماید، در آخرت از پل نمی تواند عبور کند و بالاخره در هنگام عبور از آن پایش می لرزد و در جهنم سقوط می کند.[14]
برخی از بزرگان معاصر ضمن بحث مبسوطی درباره صراط به این روایت استناد کرده که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:«ای علی در روز قیامت من و تو و جبرئیل به صراط می نشینیم و کسی که از صراط نمی گذرد مگر این که نامه ای داشته باشد که در آن اعتقاد وی به ولایت شما نگذاشته شده باشد. ... اساساً در اسلام ناب همه ی معارف به هم پیوسته است لذا صراط که همان راه و روش شناخت خدا است، دو گونه است، صراط دنیا و آخرت، راهی که در دنیاست، همان امام واجب الاطاعه است، کسی که در دنیا او را شناخت و به راهنمایی های او اقتدا کرد از صراط آخرت که پل دوزخ است گذشته است و هر کس امام را در دنیا نشناخت کامش بر صراط آخرت می لرزد و در آتش دوزخ سقوط می کند.[15]
آنچه بازگو شد نمونه هایی از مراحل و منازل مسیر انسان در سفر ابدی اوست که این سفر بدون استثنا برای همگان است و کسی چه بخواهد چه نخواهد این سفر را باید برود و آن منزل را باید طی کند، تا بالاخره به نتیجه آنچه عمل کرده است برسد. اگر خوب عمل کرده و در مسیر معارف وحی آسمانی حرکت کرده است فطوبی له و حسن مآب، بهشت جاودان گوارای او باد. اگر خدای نخواسته بد عمل کرده و در جهت خلاف راهنمایان الهی (پیامبران و ائمه ـ علیهم السّلام ـ ) گام برداشته است، بدا به حال او که جهنم آتشین جایگاه او خواهد بود.
نکته دیگر آن است که بهشت و جهنم جایگاه ابدی انسان است لذا جزء مراحل و منازل قیامت محسوب نمی شود بلکه منتهی الیه مسیر حرکت انسان شمرده می شود.[16]
نکته دیگر که لازم است اشاره شود آن است که اگر در برخی روایات آمده که قیامت پنجاه موقف دارد، و هر موقف آن به اندازه یکهزار سال طول می کشد[17]این مواقف مربوط خود روز قیامت است نه این که در مسیر منتهی به قیامت قرار داشته باشد لذا علمایی که درباره منازل آخرت کتاب نوشته اند پنجاه موقف مربوط به خود روز قیامت را به عنوان مراحل و منازل آخرت مطرح نکرده اند و تنها به موارد نظیر آنچه در این مقاله به اختصار باز گو شده به عنوان منازل مسیر آخرت اشاره کرده اند، تفصیل این گونه مباحث را در منبع ذیل جویا شوید.[18] 


[1] . نهج البلاغه، خطبه 221.
[2] . همو، خطبه 158.
[3] . قمی، شیخ عباس، منارل الآخره، ص 20، نشر مؤسسه ی در راه حق، قم 1365 ش.
[4] . امام خمینی، معاد از دیدگاه امام خمینی(تبیان دفتر 30)، ص 171، نشر مؤسسه نشر آثار امام (ره)، 1378 ش.
[5] . علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، صفحه ی 100، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش.
[6] . قمی، شیخ عباس، منارل الآخره، ص 43، نشر پیشین.
[7] . ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 46، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1377 ش.
[8] . سوره زمر، آیه ی 68.
[9] . ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 6، ص 67، نشر پیشین.
[10] . همو، ص 75.
[11] . سوره ی جاثیه، آیه ی 28.
[12] . سوره ی الحاقه، آیه ی 19، 25، 26.
[13] . ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 6، ص 105، نشر پیشین.
[14] . قمی، شیخ عباس، منازل الآخره، ص 118، نشر پیشین، امام خمینی، چهل حدیث، ص 98 نشر مؤسسه آثار امام سال 1378 ش، ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 13، ص 119، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1379 ش.
[15] . جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، (معاد در قرآن، ج 5)، ص 214، نشر مرکز اسراء قم، 1381 ش، مجلسی، محمد باقر، بحار، ج 8، ص 67، نشر داراحیاء التراث العربیّه، بیروت 1403 ق، نور الثقلین، ج 4، ص 402، نشر المطبعه العلمیه، قم بی تا.
[16] . جوادی آملی، معاد در قرآن، ج 5، نشر پیشین.
[17] . عبد علی حویزی، نور الثقلین، ج 5، ص 413، نشر المطبعه العلیمه، قم بی تا.
[18] . ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 25، ص 17، ج 23، ص 23، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1379 ش.

علی ربانی گلپایگانی - عقاید استدلالی


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در سه شنبه 88/8/5 و ساعت 11:48 عصر | نظرات دیگران()

   موقف‎های قیامت وحساب
قرآن کریم در مورد طولانی بودن روز قیامت دو تعبیر متفاوت دارد:
1. یک جا آن را معادل پنجاه هزار سال دانسته و فرموده است:
«تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ».[1]
ـ فرشتگان و روح در روزی که برابر با پنجاه‎هزار سال است به سوی خدا بالا می‎روند.
از سیاق آیات برمی‎آید که مقصود از این‎روز، روز قیامت است، و مراد این است که آن روز به مقیاس سال‎های دنیا برابر پنجاه‎هزار سال خواهد بود، و منظور از عروج فرشتگان به سوی خداوند این است که در آن روز نظام دنیا به هم خورده و اسباب و وسایط تدبیر جهان برچیده می‎شوند، و فرشتگان ـ که از وسایط تدبیر الهی هستند ـ به جانب عرش الهی باز می‎گردند، ‌چنان‎که می‎فرمایند:
«وَ تَرَى الْمَلائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ».[2]
ـ «روح»، از موجودات عالم بالاتر و غیر از فرشتگان است، چنان‎که می‎فرماید:
«یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ».[3]
و آن غیر از جبرئیل است، زیرا قرآن جبرئیل را «روح الأمین»[4] و «روح القدس»[5] نامیده است نه روح به طور مطلق: بدیهی است که مقید با مطلق متفاوت است.[6]
2. در جای دیگر آن را برابر با یک‎هزار سال دانسته و فرموده است:
«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ».[7]
ـ خداوند امر آفرینش را از آسمان (مقام ربوبی) به سوی زمین تدبیر می‎کند، آن‎گاه موجودات در روزی که برابر با هزار سال دنیوی است به سوی او باز می‎گردند.
گروهی از مفسران در وجه جمع میان این دو زمان متفاوت، گفته‎اند: در قیامت پنجاه موقف وجود دارد که توقف بندگان در هر یک برابر، با هزارسال دنیوی است.[8]
برخی از روایات نیز این نظریه را تأکیده می‎کند،‌ چنان‎که محدث کلینی(ره) در روضه کافی، و شیخ طوسی(ره) در امالی از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت کرده‎اند که فرمود: «قبل از آن که به حساب شما رسیدگی شود، ‌خودتان به حساب خود برسید، زیرا در قیامت پنجاه موقف است که مدت هر یک، برابر با هزار سال دنیوی است.» آن‎گاه آیه دوم را تلاوت کرد.[9]
نیز امام علی ـ علیه السلام ـ در پاسخ فردی که آیات قرآن را درباره سخن گفتن انسانها در قیامت تناقض‎آمیز پنداشته بود ـ چرا که در برخی از آیات آمده است که در روز قیامت به انسانها اجازه سخن گفتن داده نمی‎شود، و در آیات دیگر آمده است که آنان با یکدیگر سخن می‎گویند ـ فرمود: «در قیامت مواقف مختلفی وجود دارد، و اختلاف آیات مزبور ناظر به موقف‎های مختلف قیامت است.»[10]
یادآوری این نکته لازم است که از برخی روایات برمی‎آید که طولانی بودن روز قیامت و مواقف آن به وضعیت عقیده و عمل انسان‎ها بستگی دارد. و به همین دلیل، بر مؤمنان و پارسایان بسیار زودگذر خواهد بود. ابوسعید خدری می‎گوید: در حضور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از طولانی بودن روز قیامت اظهار شگفتی و نگرانی شد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «به پروردگارم سوگند، روز قیامت برای مؤمنان از خواندن یک نماز واجب نیز آسان‎تر خواهد بود».[11]
حساب اعمال
قرآن کریم در آیات متعدد قیامت را «یوم الحساب» نامیده است.[12] «واژه حساب» در لغت عبارت است از بررسی و جمع اعداد و مقادیر و تعیین حاصل آن‎ها. بنابراین، از آن جا که مکلفان در قیامت حاصل جمع میان اعمال خوب و بد خود را می‎یابند، روز قیامت، روز حساب نامیده شده است.[13]
بنابراین، غرض از رسیدگی به اعمال مکلفان این نیست که خداوند بر مقدار اعمال نیک و بد آنان آگاه گردیده، آن‎گاه به آن‎ها پاداش و کیفر مناسب می‎دهد، زیرا او دانای مطلق بوده و بر همه چیز آگاه است ـ بلکه، همان‎گونه که بیان گردید ـ مقصود این است که مکلفان با مشاهده اعمال خوب و بد خود، به حساب خویش آگاه شده و بر رحمت و عدل الهی در مقام کیفر و پاداش کاملاً واقف می‎گردند.
از این‎رو، قرآن کریم در عین این که خداوند را حساب‎رس اعمال بندگان دانسته و می‎فرماید:
«إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ».[14] در جای دیگر، خود انسانها را حساب‎رس اعمال خود معرفی نموده و می‎فرماید: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً».[15]
ـ نامه عمل خود را بخوان، امروز کافی است که خود به حساب خویش برسی.
بر این پایه، علی ـ علیه السلام ـ فرموده است: «روز قیامت اعمال بندگان در برابر دیدگان آنان نمایان می‎گردد، «أعْمَالُ العِبَادِ فِی عَاجِلِهِم، نَصْبُ أعْیُنهِم فی آجِلِهِم».[16]
از این‎جا، می‎توان به راز «سریع الحساب» بودن خداوند که در آیات قرآن آمده است پی برد، و نیز دانست که چگونه خداوند در روز قیامت حساب همه مکلفان را یک‎جا بررسی می‎کند، چنان‎که وقتی از علی ـ علیه السلام ـ در این باره سؤال شد، فرمود: همان‎گونه که یک جا به آنان روزی می‎دهد، حساب آنان را نیز یک‎جا رسیدگی می‎نماید: سُئِلَ ـ علیه السلام ـ کَیْفَ یُحَاسِبُ اللهَ الخَلْقَ عَلَی کَثْرَتِهِم؟ فَقَالَ ـ علیه السلام ـ : کَما یرزُقُهم علی کَثرتهم.[17]
و نیز فرمود: «إنَّهُ یُحَاسِبُ الخَلقَ دَفْعَهً، کَمَا یَرْزِقُهم دَفْعَهً».[18]
شیخ مفید(ره) درباره حقیقت حساب در قیامت گفته است:
«حساب عبارت است از مقابله و مقایسه میان اعمال و جزای آن‎ها، و آگاه شدن انسان بر لغزشهایی که از او سر زده، و سرزنش او بر گناهان، و ستایش او بر نیکی‎ها، و رفتار با او به گونه‎ای که سزاوار آن است.»[19]
نیز محقق لاهیجی(ره) نیز در این‎باره گفته است: «حساب عبارت از آن است که نامه‎های اعمال را به نظر مکلفان رسانده و به دست آنان می‎دهند تا خود بر اعمال خویش آگاه شوند و حجت خدای بر آنان تمام شود».[20]
درباره چگونگی رسیدگی به حساب بندگان در قیامت در احادیث وارده از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ مطالب فراوانی است که حاصل آن‎ها را شیخ صدوق(ره) در رساله عقاید خود، چنین یادآور شده است: «اعتقاد ما در مورد حساب این است که آن حق است و حساب پیامبران و امامان را خداوند خود رسیدگی می‎کند،‌ آن‎گاه هر پیامبری به حساب جانشینان خود می‎رسد، و آنان به حساب امت‎ها رسیدگی می‎نمایند».[21]
سنجش اعمال
در برخی از آیات قرآن راجع به سنجش اعمال و سنگینی و سبکی ترازوهای اعمال در قیامت سخن گفته شده است: چنان‎که می‎فرماید:
«الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ».[22]
ـ سنجش اعمال در روز قیامت حق است، آنان که ترازوهایشان سنگین باشد، رستگارند، و آنان که ترازوهایشان سبک باشد، به خاطر این که آیات ما را انکار می‎کردند، زیانکارند».[23]
و نیز می‎فرماید:
«وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً».[24]
ـ در روز قیامت ترازوهای عدالت را برقرار می‎کنیم، پس به هیچ انسانی کوچکترین ستمی نمی‎شود.
درباره این که مقصود از وزن کردن اعمال چیست، و این‎که اعمال چگونه وزن می‎شوند، اقوال مختلفی مطرح گردیده است:
1. بسیاری از مفسران و متکلمان لفظ «میزان» را به همان شکل معروف از ترازو تفسیر کرده‎اند و در چگونگی توزین یکی از دو نظریه زیر را پذیرفته‎اند:
الف. اعمال نیک به صورت‎های زیبا، و اعمال بد به صورت‎های زشت، تحقق یافته، آن‎گاه وزن می‎شوند.
ب. پرونده‎ها و نامه‎های اعمال نیک و بد وزن می‎شوند.
2. برخی گفته‎اند: مقصود از «میزان» ‌عدل است؛ یعنی، خداوند براساس عدالت به افعال بندگان جزا می‎دهد. این قول از مجاهد، ضحاک و اعمش نقل شده‎ است، و بسیاری از متأخران نیز آن را پذیرفته، و در توجیه آن گفته‎اند: اطلاق لفظ «وزن» بر معنای عدل و برابری جایز است، چنان‎که گفته می‎شود: این سخن هم وزن آن سخن است، یعنی معادل و مساوی با آن است، هر چند توازن و سنجش حقیقی در کار نیست. از سوی دیگر، چون عدل در داد و ستد با پیمانه و وزن کردن انجام می‎گیرد، به این جهت برای بیان عدل در مقام جزا، از کلمه وزن و میزان استفاده شده است.[25] علامه طبرسی(ره) در مجمع البیان نیز این وجه را برگزیده است.[26]
3. مقصود از وزن و سنگینی و سبکی آن، ارزشمندی اعمال و یا بی‎ارزش بودن آن‎ها از نظر ثواب و پاداش است. از طرفداران این نظریه شیخ مفید(ره) است، نامبرده پس از نقد نظریه نخست گفته است: مقصود از وزن و میزان اعمال این است که اعمالی که ارزشمند بوده و شایسته پاداش بسیار می‎باشند سنگین، و اعمالی که بی‎ارزش بوده و شایسته پاداش نمی‎باشند سبک خواهند بود،‌ آن‎گاه در تأیید این نظریه گفته است: هر گاه در زبان عرب گفته می‎شود: «کلام فلانٍ عندی أوزن من کلام فلانٍ» مقصود این است که قدر و ارزش کلام او بیشتر است، و قرآن نیز به لغت عربی و با توجه به حقیقت و مجاز آن نازل گردیده است، و نه الفاظ و معانی عامیانه و سطحی.[27]
4. علامه طباطبایی(ره) در این‎باره بیان جامعی دارد که حاصل آن چنین است:
الف.آن‎چه از آیات مربوط به وزن و میزان اعمال به دست می‎آید این است که اعمال نیک موجب سنگینی میزان، و اعمال بد موجب سبکی آن می‎گردد، نه این‎که هر یک از آن دو دارای سنگینی است، ولی یکی از آن دو سنگین‎وزن‎تر است.
ب. وسیله توزین و سنجش اعمال، حقِ در اعمال است. مثلاً نماز یک مصداق تام و کامل دارد که نمازهای بندگان با آن سنجیده می‎شود، هر چه با آن انطباق داشته باشد، سنگین‎تر خواهند بود. هم‎چنین در مورد روزه، زکات و سایر اعمال نیک، چنان‎که از آیه کریمه ـ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ[28] ـ به دست می‎آید که تقوا دارای مراتب است، و یکی از مراتب آن حقِ تقوا و کاملترین آن می‎باشد.
ممکن است مقصود از قضای به حق در آیه کریمه ـ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِی‏ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ [29]ـ نیز همین معنا باشد. و منظور از کتاب مذکور در این آیه که بر پایه آن حکم می‎شود، همان است که در آیه دیگر آمده است:
«هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ».[30]
ـ این است کتاب ما علیه شما حق سخن می‎گوید.
ج. علت این که کلمه میزان به صورت جمع (موازین) ذکر گردیده، این است که برای هر کس میزان‎های متعدد خواهد بود، و آن عبارت است حق در اعمال مختلف، مانند: حق در نماز، حق در روزه، حق در زکات، حق در حج، و غیره.[31]
یکی از مؤیدهای این نظریه علاوه بر این‎که از مجموع آیات به دست می‎آید این است که در روایات «موازین القسط» به پیامبران و اوصیای آنان ـ علیهم السلام ـ تفسیر شده است.[32]
بدیهی است اعمال پیامبران و اوصیای آنان نمونه‎های کامل اعمال می‎باشند، و وزن و ارزش اعمال دیگران با مقایسه با ن: 1987 م آن‎ها به دست می‎آید، همان‎گونه که علی ـ علیه السلام ـ نیز به عنوان «میزان الاعمال» وصف گردیده است.[33]



[1] . معارج/ 4.
[2] . زمر/ 75.
[3] . نحل/ 2.
[4] . شعراء/ 194.
[5] . نحل/ 103.
[6] . المیزان، ج 20، ص 8.
[7] . سجده/ 5.
[8] . همان، ج 17، ص 248.
[9] . بحار الانوار، ج 7، ‌باب 6، روایت 3.
[10] . توحید صدوق، باب 36، روایت 5، ص 260.
[11]. بحار الانوار، ج 7، باب 6، روایت 3.
[12] . سوره ابراهیم/ 41، غافر/ 27.
[13] . حکیم سبزواری، اسرار الحکم، ص 361.
[14] . غاشیه/ 26ـ25.
[15] . اسراء/ 14.
[16] . نهج البلاغه، حکمت شماره 6.
[17] . نهج البلاغه، حکمت شماره 300.
[18] . مجمع البیان، ج 1، ص 298.
[19] . تصحیح الاعتقاد، ص 93.
[20] . گوهر مراد، ص 655.
[21] . الاعتقاد فی دین الامامیه، ص 50 ـ درباره حساب اعمال در قیامت، مطالب بسیاری در آیات و روایات مطرح گردیده است، به تفسیر منشور جاوید، ج 9، ص 308ـ280 رجوع شود.
[22] . اعراف/ 9ـ8.
[23] . به همین مضمون است آیات: 103102 سوره مؤمنون، و آیه شش سوره قارعه.
[24] . انبیاء/ 47.
[25] . گوهر مراد، ص 656.
[26] . مجمع البیان،‌ج 2، ص 399.
[27] . تصحیح الاعتقاد، ص 93ـ94.
[28] . آل عمران، 102.
[29] . زمر/ 69.
[30] . جاثیه/ 29.
[31] . المیزان، ج 8، ص 12ـ10.
[32] . بحار الانوار، ج 7، باب 10، روایت 6.
[33] . السلام علی یعسوب الأیمان و میزان الأعمال. (زیارت مخصوص امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ)


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در سه شنبه 88/8/5 و ساعت 11:46 عصر | نظرات دیگران()

نفخ صور چند بار انجام می‏شود؟<\/h3>

"و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض الا من شاء الله..."

ظاهر آنچه در کلام خدای تعالی در معنای نفخ صور آمده این است که این نفخه دو بار صورت می‏گیرد، یک بار برای اینکه همه جانداران با هم بمیرند، و یک بار هم برای اینکه همه مردگان زنده شوند.و این معنا از روایات وارده از ائمه اهل بیت (ع)، و بعضی از روایات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا (ص) برمی‏آید، هر چند که بعضی دیگر از روایات اهل سنت خالی از ابهام نیست و همین جهت باعث شده که بعضی (1) از علمای اهل سنت، این نظریه را اختیار کنند که: نفخه صور در سه نوبت صورت می‏گیرد: اول برای میراندن.دوم برای زنده کردن و بعث.و سوم برای فزع و صعقه.و بعضی (2)

دیگر بگویند که: "چهار نفخه است"و لیکن اثبات این معنا از ظواهر آیات بسیار مشکل است .

و شاید همین انحصار نفخ صور در دو نفخه"اماته"و"احیا"، باعث شده که کلمه "صعق"را در نفخه اول به مردن خلایق تفسیر کنند، با اینکه معروف از معنای این کلمه غش کردن است.صاحب صحاح می‏گوید: وقتی گفته می‏شود: "صعق الرجل صعقا و تصعقا"

معنایش این است که غش کرد و"اصعقه غیره"، یعنی دیگری او را به غش درآورد آنگاه می‏گوید : "صعقه"در آیه"فصعق من فی السموات و الأرض"به معنای مردن است (3).

و جمله"الا من شاء الله"استثنایی است از اهل آسمانها و زمین.و اما اینکه این استثناء شدگان چه کسانی هستند، بعضی (4) گفته‏اند: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیلند، که پیشوایان فرشتگانند، چون این نامبردگان در هنگام نفخ صور نمی‏میرند، بلکه بعد از آن می‏میرند.

بعضی (5) دیگر گفته‏اند: آن چهار نفر با حاملان عرشند.بعضی (6) هم گفته‏اند: آن نامبردگان با رضوان و حور و مالک و زبانیه‏اند.بعضی (7) دیگر ـ که سخنشان از همه سخنان سخیف‏تر و بی‏پایه‏تر است ـ گفته‏اند: منظور از جمله "من شاء الله"، خود خدای سبحان است.

و خواننده عزیز توجه دارد که هیچ یک از این اقوال به دلیلی از لفظ آیات که بتوان بدان استناد جست مستند نیستند.

بله اگر برای خدا خلقی تصور شود که در ورای آسمانها و زمین بوده باشند، آن وقت ممکن است بگوییم استثنای مزبور به طور منقطع آنان را استثنا کرده.

و یا بگوییم مرگ عبارت است از جدایی روح از جسد، و این تنها در جانداران دارای جسد تصور دارد، و اما ارواح نمی‏میرند، و منظور از استثنا ایشانند، و در این صورت استثنای مزبور منقطع نیست، بلکه متصل است، چون ارواح هم در بین"من فی السموات و الأرض" هستند.مؤید این وجه بعضی از روایاتی است که از ائمه اهل بیت (ع) رسیده.

مانند آن روایتی که در ذیل آیه شریفه"لمن الملک الیوم" (8) وارد شده که فرموده‏اند:

جوابی که در آیه آمده، یعنی جمله"لله الواحد القهار" (9) ، کلام ارواح انبیاء (ع) است، و روایاتی دیگر که این معنا را تایید می‏کند.

"ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون" ـ ضمیر در"فیه"به کلمه"صور"بر می‏گردد.و کلمه "أخری"صفت برای موصوفی است که حذف شده و تقدیرش"و نفخ فیه نفخة اخری"است.و کلمه"قیام "جمع"قائم"است.و کلمه"ینظرون"به معنای "ینتظرون ـ منتظرند"و یا به معنای معروف خود کلمه است که همان نظر کردن باشد.

و معنای آیه این است که: در صور نفخه دیگری دمیده می‏شود که ناگهان همه از قبرها برمی‏خیزند و منتظر می‏ایستند تا چه دستوری برسد، و یا چه رفتاری با ایشان می‏شود.و یا معنایش این است: برمی‏خیزند و مبهوت و متحیر نگاه می‏کنند.

و اینکه در این آیه آمده که بعد از نفخه دوم برمی‏خیزند و نظر می‏کنند، منافاتی با مضمون آیه"و نفخ فی الصور فاذا هم من الاجداث الی ربهم ینسلون" (10) و آیه"یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا" (11) و آیه"و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الأرض" (12) ندارد، برای اینکه فزعشان و دویدنشان به سوی عرصه محشر، و آمدن آنان فوج فوج بدانجا، مانند بپا خاستن و نظر کردنشان حوادثی نزدیک بهمند، و چنان نیست که با هم منافات داشته باشند.

پی‏نوشت‏ها:

1) تفسیر فخر رازی، ج 27، ص .18

2) روح المعانی، ج 24، ص .29

3) صحاح اللغة، ماده"صعق".

5 و 5 و 6 و 7) روح المعانی، ج 24، ص .28

8) امروز ملک از آن کیست.سوره مؤمن، آیه .16

9) ملک امروز همه‏اش از خدای واحد قهار است.سوره مؤمن، آیه .16

10) و در صور دمیده می‏شود که ناگهان از گورهای خود به سوی پروردگارشان می‏شتابند.سوره یس، آیه .51

11) روزی که در صور دمیده می‏شود فوج فوج می‏آیید.سوره نباء، آیه .18

12) روزی که در صور دمیده می‏شود همه آنان که در آسمانها و آنان که در زمینند به فزع در می‏آیند.سوره نمل، آیه .87

ترجمه المیزان، ج 17،(علامه طباطبایی)


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در شنبه 88/8/2 و ساعت 3:21 عصر | نظرات دیگران()

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
درباره خودم

معاد شناسی
محمد جوانمردی
این وبلاگ در مورد معاد ودنیای آخرت و برزخ میباشد که سعی بنده این است که بتوانم به صورت علمی به این مسئله بپردازم . ان شاء الله

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 26
مجموع بازدیدها: 182897
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو
جستجو در صفحه

خبر نامه