سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
رحمت خدا، حاملان قرآن را فرا گرفته استو آنان به نور خداوند ـ عزّوجلّ ـ پوشیده شده اند. ای حاملان قرآن ! با بزرگداشتِ کتابش با خدا دوستی کنید، تا شما را بیشتردوست بدارد و شما را محبوب خلقش گرداند. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: یکشنبه 103 اردیبهشت 30

روزی که صور دمیده می‏شود

"و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض من شاء الله وکل اتوه داخرین""نفخ صور - دمیدن در بوق" کنایه است از اعلام به جمعیت انبوهی چون لشکر، مطلبی را که باید همگی عملی کنند، مثل اینکه همگی در فلان روز و فلان ساعت‏حاضرمقصود از نفخ در صور در آیه: "و یوم ینفح فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض..."کدام نفخه است؟باشند و یا حرکت کنند و یا امثال این، و کلمه"فزع"بطوری که راغب گفته به معنای آن‏گرفتگی و نفرتی است که از منظره‏ای نفرت آور به انسان دست می‏دهد و فزع هم از همان‏جنس جزع است (1) و کلمه"دخور"به معنای کوچکی و خواری است.

بعضی (2) گفته‏اند: مراد از این نفخ صور، نفخه دومی است که با آن، روح به کالبدهادمیده می‏شود، و همه برای فصل قضاء مبعوث می‏گردند، مؤید این، جمله ذیل آیه است که‏می‏فرماید: "و کل اتوه داخرین"یعنی همگی با ذلت و خواری بدانجا می‏آیند، چون مراد از"اتوه - می‏آیند آن را"حضورشان نزد خدای سبحان است و نیز مؤید دیگر آن استثنای"من‏شاء الله - هر کس را که خدا بخواهد"، از حکم فزع است، که بعد از آن جمله"و هم من فزع‏یومئذ امنون"، را در باره نیکوکاران آورده و همین خود دلالت می‏کند بر اینکه فزع مذکور همان‏فزع در نفخه دوم است.

بعضی (3) دیگر گفته‏اند: مراد از آن، نفخه اول است که با آن همه زندگان می‏میرند، به دلیل اینکه در جای دیگر فرمود، "و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض‏الا من شاء الله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون" (4) چون" صعقه"، در این آیه همان فزع‏در آن آیه است، که در هر دو آیه، نتیجه نفخه اولی گرفته شده و بنا بر این، مراد از جمله" کل‏اتوه داخرین"رجوعشان به سوی خدا به سبب مردن می‏باشد.

و بعید نیست که مراد نفخ در صور، در این صورت مطلق نفخ باشد، چه آن نفخی که‏با آن می‏میرند و یا آن نفخی که با آن زنده می‏شوند، برای اینکه، نفخه هر چه باشد ازمختصات قیامت است و اینکه بعضی در فزع و بعضی در ایمنی هستند و نیز کوهها به راه‏می‏افتند، همه از خواص نفخه اول باشد و اینکه مردم با خواری نزد خدا می‏شوند، از خواص‏نفخه دوم باشد، که بنا بر این احتمال، اشکالی که چه بسا ممکن است‏بر هر دو وجه سابق‏بشود دفع می‏گردد.

خدای تعالی از حکم فزع عمومی که شامل همه موجودات آسمانها و زمین است‏جمعی از بندگان خود را استثناء کرده و به زودی گفتاری پیرامون این استثناء خواهد آمد، آنجا که در باره جمله"و هم من فزع یومئذ امنون"بحث‏خواهیم کرد.

و ظاهرا مراد از جمله"و کل اتوه داخرین"رجوع تمامی موجودات عاقل در آسمانها وزمین است، حتی آنهایی که از حکم فزع استثناء شده‏اند(چه آنها و چه اینها)همه نزدپروردگار متعال حاضر می‏شوند و آیه شریفه"فانهم لمحضرون الا عباد الله المخلصین" هم‏با این گفتار ما منافات ندارد و نمی‏خواهد غیر این را بگوید، چون مراد از حضور در آن، مطلق‏حضور و رجوع به خدا نیست، بلکه مراد از آن حضور در موقف حساب و سؤال است، ممکن‏است همه به سوی خدا برگردند و حتی استثناء شدگان نیز برگردند و نیز بندگان مخلص خدابرگردند، و لیکن بندگان مخلص در موطن جمع حاضر نشوند، نه اینکه بعث و رجوع نداشته‏باشند، پس آیات قیامت نص صریحند بر اینکه بعث‏شامل همه خلائق می‏شود و احدی از آن‏مستثنا نیست.

و اگر دخور و ذلت را به اولیای خدای تعالی هم نسبت داده، منافاتی با عزت آنان نزدخدا ندارد، چون عزت و غنای بنده نزد خدا ذلت و فقر او است در نزد خودش، بله ذلت‏دشمنان خدا در قبال عزت کاذبه‏ای که برای خود قائل بودند، ذلت واقعی و خواری حقیقی‏است.

پی‏نوشتها:

(1)مفردات راغب، ماده"فزع".

(2)روح المعانی، ج 20، ص 30.

(3)روح المعانی، ج 20، ص 31.

(4)در صور دمیده می‏شود، پس می‏میرند همه کسانی که در آسمانها و زمینند، مگر آن کس که‏خدا بخواهد، پس آنگاه باری دیگر در آن دمیده می‏شود، که ناگهان همه به حال ایستاده، زنده می‏شوند، که دارند تماشا می‏کنند.سوره زمر، آیه 68.

ترجمه تفسیر المیزان جلد 15، (علامه طباطبایی)


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در شنبه 88/8/2 و ساعت 3:18 عصر | نظرات دیگران()

شهود و گواهان در قیامت

در قیامت علاوه بر این که خداوند شاهد بر تمام اعمال ماست، گواهانی نیز بر اعمال ما گواهی می‏دهند، دست و پای ما و حتی پوست تن ما، زمینی که بر آن زندگی می‏کنیم و غیر آنها، همه شاهد و گواه اعمال ما هستند. «الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون‏» امروز (روز قیامت) بر دهانشان مهر می‏نهیم و دستهایشان با ما سخن می‏گویند و پاهایشان به کارهایی که انجام می‏دادند (نیز) شهادت می‏دهند» . (1)

«و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی‏ء، آنها به پوستهای تن خود می‏گویند:چرا بر ضد ما گواهی دادید؟در جواب خواهند گفت:همان خدایی که هر موجودی را به نطق در آورده، ما را گویا ساخته (و این ماموریت افشاگری را به ما بخشیده است!» . (2)

«یومئذ تحدث اخبارها×بان ربک اوحی لها، در آن روز زمین خبرهایش را بازگو می‏کند!چرا که پروردگارت به آن وحی کرده است (که این ماموریت را انجام دهد) » . (3)

پی‏نوشتها:

1- سوره یس، آیه 65.

2- سوره فصلت، آیه 2.

3- سوره زلزلة، آیات 4 و 5.

کتاب اعتقاد ما(آیت الله مکارم شیرازی)


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در شنبه 88/8/2 و ساعت 3:12 عصر | نظرات دیگران()

گواهان قیامت

رستاخیز دادگاه عظیمی است که همه بدون استثناء در برابر آن حاضر و محاکمه می‏شوند، ولی همانطور که گفته‏ایم اساسا الفاظ ما از روز نخست برای زندگی روزانه ما «ابداع» شده است لذا به محض اینکه از دایره زندگی روز مره گام بیرون بگذاریم، حرف زدن برای ما جدا مشکل می‏شود، چون الفاظی برای بیان مفاهیمی که با آن سرو کار پیدا می‏کنیم نمی‏یابیم!

مخصوصا در مورد زندگی در جهان دیگر، جهانی که همه چیز آن تقریبا با این جهان متفاوت است، جهانی که در سطحی بسیار بالاتر از این جهان، و زندگی ملالت بارش، قرار دارد.

درست به این می‏ماند که دو بچه دو قلو هنگامی که در شکم مادر هستند فرضا برای درد دل با یکدیگر و رفع نیازمندیهای خود الفاظی وضع کننده بدیهی است هنگامی که متولد می‏شوند و انواع منظره‏ها، صحنه‏ها، موجودات، پدیده‏ها، و افراد و اشخاص را می‏بینند درست مانند دو نفر گنگ ناچارند با حرکت دست و چشم و سر مقاصد خود را به یکدیگر تفهیم کنند، زیرا لغت نامه دوران جنین آنها شاید بیش از ده لغت نداشته باشد، در حالی که جهان وسیع کنونی نیاز به دهها هزار لغت دارد تا بتوان مطالب‏مربوط به آن را بازگو کرد!

وسعت عالم بعد از مرگ، نسبت به این جهانی که در آن زندگی می‏کنیم، همانند وسعت این جهان است نسبت به عالم جنین، و به این ترتیب جای تعجب نیست که الفاظ و کلماتی که در این جهان با آن سخن می‏گوئیم نتواند ترسیم کاملی از چهره زندگی در جهان دیگر کند، و ما در بیان آن همه شکوه و عظمت و تنوع نعمتها و تکامل آن زندگی گرفتار عجز و ناتوانی شویم، حتی تصور آن برای ما که در زندان دنیا محصور هستیم مشکل شود.

به هر حال، اینکه می‏گوئیم در جهان دیگر همه انسانها محاکمه می‏شوند، نه به این معنی است که میزهای متعددی در عرصه قیامت گذارده می‏شود، و هر کس پرونده کوچک یا بزرگی زیر بغل دارد، و همراه گواهان و شهود وارد محشر می‏گردد، و در برابر قضات و دادرسان این دادگاه که مثلا از جنس فرشتگانند قرار می‏گیرد، و پس از بازپرسیهای مقدماتی محاکمه علنی شروع می‏گردد، و متهم نیز از خود مدافعاتی کرده، بعد «فرشتگان دادرس» وارد «شور» می‏شوند، و رأی نهائی به محکومیت یا به تبرئه یا تشویق و پاداش افراد صادر می‏کنند، و پس از امضای «حاکم مطلق عرصه محشر» یعنی ذات پاک خداوند، برای اجرا به مأموران اجرای احکام الهی، یعنی فرشتگان بهشت و دوزخ، ابلاغ می‏گردد، نه به هیچ وجه چنین نیست! و در آنجا الفاظ رنگ و مفهوم دیگری به خود می‏گیرند.

شبحی از محکمه و دادگاه وجود دارد اما در سطحی فوق العاده عالیتر و شکلی غیر از آنچه دیده‏ایم و شنیده‏ایم.اگر سخن از میزان عمل (ترازوی سنجش کارها) به میان می‏آید، نه به این معنی است که اعمال را در یک کفه از ترازوی دو کفه‏ای قرار می‏دهند، و در برابر آن آنقدر سنگ می‏ریزند تا تعادل برقرار گردد و وزن واقعی معلوم شود.و یا اگر زیاد باشد بوسیله ترازوهای غول پیکری همانند باسکول وزن آن را معلوم می‏کنند و سپس با قلم و مداد و چتکه یا چیزی شبیه ماشینهای حساب، به حساب اعمال رسیدگی می‏گردد، نه هیچ کدام از آنها نیست.

گفتیم در اینجا الفاظ رنگ تازه‏ای به خود می‏گیرند (و باید چنین باشد) زیرا سخن از جهانی در میان است که با دنیای ما بکلی مغایرت دارد.

البته نباید این حقیقت را بهانه‏ای برای تفسیرهای نابجا، و سوء استفاده و ایجاد یک نوع هرج و مرج ادبی در الفاظ مربوط به جهانی دیگر قرار داد، بلکه باید مفاهیم این الفاظ را در پرتو قرائن موجود روشن ساخت.

از طرفی در زندگی این دنیا نیز مفاهیم الفاظ با گذشت زمان دگرگون می‏گردد: سابقا هنگامی که کلمه چراغ گفته می‏شد ظرف کوچکی محتوی یک ماده روغنی در نظر مجسم می‏گشت که یک «فتیله دراز» در وسط آن جای گرفته بود، آن سر فتیله را که بیرون بود آتش می‏زدند و روغن یواش یواش می‏سوخت، گاهی برای جلوگیری از دود کردن «حبابی» هم بر آن می‏گذارند که هوا را به سرعت از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج کند.

ولی امروز این اسم به چراغهای فلورسنتی گفته می‏شود که مانند یک «حلقه ماهتاب» به سقف چسبیده، نه از روغندان، خبری در آن است و نه از روغن و نه فتیله و حباب، تنها چیزی که به قوت خود کاملا باقی مانده، آن است که خاصیت هر دو چراغ یکی است و آن مبارزه با ظلمت و تاریکی است.

این سخن در مورد سایر وسایل زندگی قدیم و جدید نیز صادق است که‏ابزار و آلات بکلی عوض می‏شوند ولی نتیجه ثابت و باقی می‏ماند.

هنگامی که در دو زمان مختلف در جهان ما اینقدر دگرگونی واقع شود، در مورد جهان دیگری که همه چیزش با این جهات متفاوت است، مسأله روشن خواهد بود که اگر الفبای دیگری برای بیان مفاهیم آن به دست نیاوریم حداقل باید در مورد به کار بردن الفاظ بیشتر روی نتایج آن بیندیشیم و تکیه کنیم، نمی‏گوئیم با میل خود آنها را هر جور خواستیم تفسیر کنیم و می‏گویم توجه داشته باشیم که این الفاظ وضع خاصی دارد.

اکنون که این مقدمه روشن شد باز می‏گردیم به تفسیر این مفاهیم.

الف ـ گواهان در رستاخیز<\/h3>

در آیات قرآن مجید، گواهان مختلفی برای آن دادگاه بزرگ ذکر شده است، به این ترتیب:

1ـ ذات پاک خداوند: «و ما تکون فی شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا کنا علیکم شهودا اذ تفیضون فیه و ما یعزب عن ربک من مثقال ذرة فی الارض و لا فی السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فی کتاب مبین» ،

«در هر حال که باشی، و هر آیه‏ای از قرآن بخوانی، و هر کاری انجام دهی، ما گواه بر شما هستیم و هیچ امری بر علم و دانش پروردگار تو حتی به اندازه سنگینی ذره‏ای مخفی نمی‏ماند نه در زمین و نه در آسمان، و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن، مگر اینکه همگی در کتاب آشکار ثبت است» . (1) ـ پیامبران نیز از گواهانند: «فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید و جئناک علی هؤلاء شهیدا، چگونه خواهد بود آن روز که از هر امتی گواهی خواهیم آورد و تو را گواه بر آنها قرار خواهیم داد» . (2)

3ـ زبان و دست و پا گواهی می‏دهند: «یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون، روزی که با زبان و دست و پای آنها به اعمال آنها گواهی می‏دهد!» (3)

4ـ پوستهای تن نیز گواهند: «و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی‏ء، به پوستهای تن خود می‏گویند چرا بر ضد ما گواهی دادید؟ آنها جواب می‏دهند : پروردگاری که همه چیز را به نطق درآورده ما را نیز به نطق درآورد (تا حقایق را بازگو کنیم)» . (4)

5ـ زمین نیز گواه اعمالی است که بر آن انجام یافته: «یومئذ تحدث اخبارها*بأن ربک اوحی لها، در آن روز زمین اخبار خود را بازگو می‏کند زیرا پروردگار او به او وحی کرده است» . (5)

6ـ فرشتگان نیز از گواهانند: «و جاءت کل نفس معها سائق و شهید، و همه کس وارد دادگاه قیامت می‏شوند در حالی که با هر فردی ماموری و گواهی (از فرشتگان می‏باشد) . (6)

چگونگی این گواهی<\/h3>

با توجه به قرار گرفتن زبان و دست و پا و اعضای بدن و همچنین، زمینها، در زمره گواهان روشن می‏شود که این گواهی از آن «گواهیهای قرادادی بشر» که گاهی از منطقه حرف تجاوز نمی‏کند و هیچ گونه مطابقتی با واقع ندارد، نیست.

این یک گواهی «عملی» و «اثری» است که دروغ را در آن راهی نیست.توضیح اینکه: گاهی می‏گوئیم چشمهای فلان کس گواهی می‏دهد که دیشب نخوابیده است!

رنگ پریده و صدای لرزانش گواهی می‏دهد که از چیزی ترسیده است! نظافت فوق العاده لباس و خانه‏اش گواهی می‏دهد که در انتظار میهمانی به سر می‏برد.

این «گواهی طبیعی و عملی» رساترین و صادقترین نوع گواهی می‏باشد که کسی را یارای انکار آن نیست.

بسیار می‏شود که متهم شهادت تمام شهود را انکار می‏کند، اما همین که نوار سخنان او را برایش می‏گذارند و یا عکسهایش از لحظه جنایت را به او نشان می‏دهند تمام راههای انکار را به روی خود بسته می‏بیند و اعتراف می‏کند، دلیل آن این است که گواهی عکس و نوار یک گواهی طبیعی و اثری است، که هیچ کس قادر به انکار آن نمی‏باشد.

نباید فراموش کنیم که روح و جسم ما یک بایگانی عجیب اسرارآمیز از تمام اعمال و رفتار و سخنان عمر ماست، یعنی همانطور که غذاهائی از آغاز عمر تاکنون خورده‏ایم در جسم ما بدون استثناء اثر گذارده، و آثار هر یک‏از آنها در خون ما، در سلولهای بدن، در استخوان و رگ و پی ما وجود دارد، و حتی با تغییر سلولها و عوض شدن آنها باز این آثار به سلولهای آینده انتقال می‏یابند، بطوری که اگر یک دستگاه فوق العاده دقیق باشد و روی خون یا سلولهای بدن ما را بررسی کند، ممکن است تمام غذاهایی را که از آغاز تاکنون خورده‏ایم حتی با قید تاریخ! بازگو کند.

همچنین هر یک از اعمال ما انعکاس و بازتابی در روح و جسم ما دارد: یک دروغ، یک خیانت، یک تجاوز به حق دیگران، یک ضربه سیلی به صورت بی‏گناه، یک شهادت و گواهی ظالمانه همه نقشی در روح و جسم ما می‏گذارند و خطوطی ترسیم می‏کنند که خواندن این خطوط در دادگاه قیامت که عالم ظهور و بروز است کاملا آسان می‏باشد، اینها همه گواهان و شهودان دادگاهند .

و راستی اگر جامعه‏ای توجه و ایمان به چنین واقعیتی داشته باشد چقدر مراقب اعمال و رفتار خویش خواهد بود؟ و این ایمان مذهبی به رستاخیزی این چنین، چه اثر تربیتی عظیم و فوق العاده‏ای خواهد داشت!

ب ـ حساب و کتاب در آن دادگاه<\/h3>

از آنچه در بالا گفته شد به خوبی معلوم می‏شود که مسأله پرونده و نامه اعمال و محاسبه در محکمه رستاخیز نیز شکل تازه‏ای به خود می‏گیرد.

سر تا پای مجرمان و نیکوکاران پرونده است، زمینی که روی آن زندگی داشته، در و دیوارهای خانه‏ای که در آن مسکن کرده بود، هر کدام‏پرونده‏ای می‏باشد و مسلما نامه عملی که به دست راست نیکوکاران و به دست چپ بدکاران داده می‏شود و آیات قرآن می‏گوید آنها قادر به انکار محتویات آن نیستند نوعی از این پرونده‏های اثری است که شاید تصور آن هم امروز و برای ما مشکل باشد.

و از اینجا مشکل دیگری برای ما حل می‏شود که چگونه قرآن می‏گوید: «و الله سریع الحساب، خداوند به سرعت حساب خلایق را می‏رسد» . (7)

زیرا حساب همه در آنجا روشن است، این حساب مجموعه اثرات اعمال نیک و بدی است که در وجود هر کس متراکم شده، و همواره نتیجه آن معلوم و مشخص می‏باشد.

گاهی برای نزدیک ساختن این حقیقت به ذهن، به یک مثال ساده و شاید از جهاتی دور از مقصود متوسل می‏شویم و می‏گوئیم اتومبیلهای معمولی ممکن است در طول عمر خود راههای زیادی در جاده‏های مختلف را پیموده باشند و بدون آنکه حتی راننده آن بخاطر داشته باشد تا چه رسد که بتواند به حساب آنها برسد ولی هر لحظه اراده کنیم با یک نگاه به یک کیلومتر شمار آن، می‏توانیم مقداری راهی را که پیموده دقیقا تعیین نمائیم که این نیز یک گواه اثری است، چون پیوند سیم کیلومتر شمار با دستگاههای حرکت ماشین دائما روی آن اثر گذارده و آن را به حرکت در می‏آورد.

در محاسبه‏های معمولی اشتباه وجود دارد، حساب با انگشت با اعداد با چتکه و حتی با مغزهای الکترونیکی، اما یک نوع حساب در این جهان داریم که در آن اشتباه نیست، مثلا کنده‏های درختان هر سال قشری بر خود می‏افزایند که روشنگر سن آنهاست، همچنین طبقات یخ، این حسابی است‏که در آن اشتباه وجود ندارد و همیشه «سر جمع» آن حاضر است، محاسبه قیامت نوع عالیتر این گونه حساب می‏باشد.

پی‏نوشت‏ها:

1ـ سوره یونس (10) آیه .61

2ـ سوره نساء (4) آیه .41

3ـ سوره نور (24) آیه .24

4ـ سوره فصلت (41) آیه .21

5ـ سوره زلزلة (99) آیات 4 و .5

6ـ سوره ق (50) آیه .21

7ـ سوره بقره (2) آیه202

معاد و جهان پس از مرگ ( آیت الله مکارم شیرازی)


 نوشته شده توسط محمد جوانمردی در شنبه 88/8/2 و ساعت 3:10 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
درباره خودم

معاد شناسی
محمد جوانمردی
این وبلاگ در مورد معاد ودنیای آخرت و برزخ میباشد که سعی بنده این است که بتوانم به صورت علمی به این مسئله بپردازم . ان شاء الله

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 26
مجموع بازدیدها: 182896
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو
جستجو در صفحه

خبر نامه